اینم دلیل خوبیه

اوهوم

خب محمد ميرفتي كباب خوردي ديگه

هن شام نخوردین شماها

نه من شام نخوردم هنوز ... ميخوام بريم كباب سنجاب بخوريم

راست میگی منم شام نخوردم

من هنوز سر حرفم هستم کباب خوب نیست ادم باید گیاهخوار باشه گوشت ادمو خشن میکنه عزیزان من

من اگه فقط گیاه میخوردم تا حالا صد دفعه پریده بودم

ای بابا سخت نیست اصن ها :دی

سخت نیست ولی به همه نمیسازه

منم گوشت سنجاب رو ترجيح ميدم به گياه خواري

شهریار تو تا امشب اون سنجاب رو کباب نکنی بیخیال نمیشی

محمد

شهریار گناه داره خو اونو بخوری من تنها میشم

fahimeh میخوای چیکار کنی شهریار بیخیال نمیشه

فهيمه خب يه شام به ما بده تا بي خيال بشيم كباب رستوران رازقي گلسار

محمد نمیدونم چیکار کنم شهریار رشتی؟؟؟ بعدم چرا رازقی اخه اردشیر بیتره :دی

فهيمه آره رشتم رازقي بهتره آخه - ارشير بغل خونمونه زياد رفتم

یا شام دعوتش کن یا بیخیال سنجاب شو
حالا کدومش؟؟؟؟

محمد الان تو طرف شهریاری؟؟؟ شهریار رازقی رو دوس ندارم خو

فهیمه غیر این که دیگه راهی واست نمونده میبینی که امشب به کباب گیر داده

حالا نمیشه تو راضیش کنی بیخیال شه شهریار من با کباب کثیفای دور میدون شهرداری بیشتر حال میکنم تا رازقی باور کن

محمد هم بايد بياد... من تنها خور نيستم آخه داره همكاري ميكنه... دعوتش نكينم ناجوره فهيمه ميريم سلطان خوبه ؟‌؟؟‌

فهیمه,طی مذاکراتی که با شهریار داشتم بیخیال نمیشه

محمد اي ول

محمد من ازت نا امید شدم ) شهریار این همه جای خوب سلطان چرا اخه شلوغه

فهيمه خب لااقل بريم لب آب (زرجوب) پيش آقا حسين بهمون كباب بده خسيس

یه کباب که این همه حرف نداره

امروز غروب رفتم بيرون... جلوي مغازه هوشنگ (پرنده و درنده و چرنده فروشه) رسيدم ميخواستم برم يه سنجاب بگيرمااااااا

جفتتون بلاکین نامردا

کوفت

شهریار کباب که بهت نرسید هیچ
کوفت هم نصیبت شد منم که با تو شریکم

محمد من از اول ميدونستم اين فهيمه خانوم حاضره سنجابش كباب بشه اما به ما كباب بده نيست

منم میدونستم میخواستم خودش اعتراف کنه

نخیرم اصنم اینجوری نیست

دقیقا همینجوری هست

همينجوري ميباشد قطعا

عه حالا شما دو تا رفتین تو یه جناح واسه من جبهه گرفتین تلافی میکنم

MONA

شهریار..محمــــــد..منم هستـــــــــــــــــــــم..

فهمیه اول فقط شهریار بود بعد منم اضافه شدم حالا مونا هم اومده
زودتر بریم تا بیشتر نشدیم

فهيمه فكر كنم همينطوري پيش بره بايد كلا رازقي رو واسه يه شب اجاره كني

من گشنمه پس کــــــــــــی قراره بریــــــــــــم؟

فهمیه فرار کرد

دقیقا داشتم به همین فکر میکردم محمد

عاقا قبول نیست من اینجا چون جدیدم تک افتادم

منم بودم فرار ميكردم

من همون اول بهت گفتم با شهریار کنار بیا یه شام بهش بده همه چی حل بشه
خودت گوش نکردی
حالا که من و مونا هم اومدیم
ما هم که نمیتونیم از کباب بگذریم

بچه ها فهیمه اومد

خوشم مياد اين مـُــنا اساسي پايه س

محمد مگه ميشه از كباب گذشت

خب کی بریم؟؟؟ اسمایلی تغییر موضع دادن

شهریار و مونا تاریخشو اعلام کنید

محمد جان بذار فهيمه حقوقشو بگيره اخه كل بچه هاي نميدونم رو بايد دعوت كنه اگه همينجوري پيش بره

باشه داش
اصن سهم منو تو و مونا تقسیم کنید

محمد منم از سهم خودم گذشتم اما من مطمئنم مــُـــــنا بي خيال نميشه ديگه

محمـــــــــــــد نمیــــــــــــــــــای..؟

آخجـــــــــــــــــــــون پس سهم جفتتونو خودم میخــــــــــــــورم..

نه داداش شما تاریخ بوگو من مشکل ندارم :دی اینجور که معلومه ماشینمو باید بفروشم )

مــُـــــــــنا ما نياييم بهتره - چون تو نميذاري اونجا چيزي گيز ما بياد- بياييم فقط حسرت و بوي كباب به ما ميرسه با حضور تو

نخیــــــــــــرشم..هیچم اینجوری نیستم من آقای شهریار..

مونا با فهیمه مذاکره کن

منا خب شوخي كردم ايششششششش آبجي بد اخلاق نميخواما اصلنشم

بداخلاقی نکـــــــــــردم که..

فهيمه ما راضي نيستيم به خدا شما ماشينتو بفروشي به ما كباب بدي اصلا من يكي ديگه كباب نميخورم ...

نه خب داری اینجوری که گروه جم میکنی مجبور میشم ماشین بفروشم در حد همین چن نفر که حقوقم کفایت میکنه :دی